در هیاهوی زندگی امروز، جایی میان فشار اقتصادی برای بقا و بمباران تبلیغاتی برای نمایش، چگونه میتوان اصیل و باوقار زندگی کرد؟ این پرسش، فقط یک دغدغه فلسفی نیست؛ بلکه به قلب شیوه بودنِ ما در جهان اشاره دارد: چگونه در گفتار، رفتار و روابطمان مرزهای کرامت انسانی را برای خود و دیگران حفظ کنیم؟
در ادبیات فرهنگی ما، این سبک زندگی «زیست عفیفانه» نامیده میشود؛ مفهومی که امروز یا به کلیشههایی محدودکننده تقلیل یافته یا در برابر مشکلات ملموس زندگی، آرمانی و دور از دسترس به نظر میرسد. اما اگر این مفهوم، نه یک الزام تحمیلی، بلکه یک راهبرد عقلانی برای رسیدن به آرامش فردی و امنیت اجتماعی باشد، چطور؟ اگر کلید حل آن نه فقط در اراده فرد، که در گشایش گرههای کور اقتصادی و فرهنگی جامعه نهفته باشد، چه؟
برای باز کردن این گره و نگاهی نو به این مسئله حیاتی، با دکتر سید محمد حسینی، رئیس دانشکده تاریخ دانشگاه ادیان و مذاهب به گفتوگو پرداختهایم تا نشان دهیم چگونه میتوان از این مفهوم غبارروبی کرده و آن را به راهکاری برای امروزمان بدل کرد.
از ظاهر به باطن؛ لایههای سهگانه عفت
دکتر سید محمد حسینی در ابتدا با تأکید بر اینکه فهم رایج از زیست عفیفانه اغلب سطحی و ناکامل است، میگوید: عفاف مقولهای فطری و از عناصر ذاتی انسان است. از این رو، زیست عفیفانه صرفاً توصیهای اخلاقی یا محدود به ظاهر نیست، بلکه شیوهای برای بودن در جهان به شمار میرود. انسان در چنین زیستی، زندگی روزمرهاش را چنان سامان میدهد که در گفتار، رفتار، روابط، مصرف، نگاه و تصمیمهایش حرمت خویش و دیگران محفوظ بماند. به بیان ساده، این سبک زندگی یعنی حفظ اصالت انسانی در میان هیاهوی روزگار و تهاجم تبلیغات، تظاهر و سطحینگری. کسی که عفیف زندگی می کند، نهتنها از لغزشهای ظاهری پرهیز دارد، بلکه در روابط اجتماعی، سخن گفتن، انتخاب، پوشش و حتی حضور در فضای مجازی، مرزهای کرامت انسانی را پاس میدارد، چرا که عفت در ادبیات دینی بهویژه در آموزههای قرآنی از ریشه «عفّ» به معنای خودداری آگاهانه آمده است؛ یعنی انسان نه از ترس، بلکه با انگیزه پاسداشت کرامت و آزادی درونی خویش، خویشتن را مهار میکند. از منظر عقلی، زیست عفیفانه کنش عقلانی و باورمندانهای است که به انسان میآموزد چگونه میان میل و مسئولیت، آزادی و اخلاق و فردیت و اجتماع، توازن برقرار و از این طریق جامعهای اخلاقمدار و انسانی بنا کند.
وی در ادامه این بحث و برای عبور از کلیشههای رایج که این مفهوم را به پوشش تقلیل میدهند، توضیح میدهد: در مطالعات دینی و اجتماعی معاصر، عفاف مفهومی گسترده و چندلایه تلقی میشود؛ حجاب تنها یکی از نمودهای ظاهری آن است. این مفهوم، نظمی اخلاقی برای تنظیم رفتار انسان در جامعه شکل میدهد و با تکیه بر ایمان، تقوا، خویشتنداری، خودشناسی و تهذیب نفس، در سه سطح فردی، اجتماعی و فرهنگی عمل میکند. در سطح فردی، زیست عفیفانه به معنای توان مدیریت میلهای هیجانی و خواستههای زودگذر بر پایه عقل و ایمان است؛ امری که عقلانیت عملی و کرامت را در رفتار فردی تثبیت کرده و ثمرهاش کاهش اضطراب، افزایش عزت نفس و سلامت روان پایدار است.
عفاف؛ سنگ بنای اعتماد و سپر فرهنگی جامعه
این پژوهشگر حوزه دین در ادامه به تشریح نقش حیاتی این مفهوم در بنای اعتماد عمومی و امنیت اجتماعی پرداخته و یادآور میشود: در سطح اجتماعی نیز عفاف مبنای شکلگیری هنجارهای روشن رفتاری و اعتماد عمومی است. رعایت مرزهای اخلاقی در گفتار، روابط و تعاملات اجتماعی، احساس امنیت جمعی را تقویت کرده و از بروز رفتارهای پرخطر و ناهنجاریهایی چون خیانت، خشونت کلامی و مزاحمتهای اجتماعی جلوگیری میکند. در این معنا، عفاف یکی از مؤلفههای بنیادین امنیت اجتماعی و سرمایه فرهنگی جامعه است. بنابراین جامعهای که بر احترام متقابل و مسئولیت اخلاقی استوار باشد، از فروپاشی اعتماد جمعی مصون خواهد بود. همچنین در سطح فرهنگی و تمدنی، زیست عفیفانه سپری در برابر استحاله هویت اخلاقی و فرهنگی است. جامعهای که عفاف را به عنوان هنجار پذیرفته، در برابر الگوهای مصرفمحور و تهاجم فرهنگی، مقاومت بیشتری نشان میدهد، زیرا این نوع زیست نه در قالب محدودیت، بلکه بر پایه درک عقلانی از کرامت و معنویت انسان استوار است.
این کارشناس تاریخ با تأکید بر اینکه «زیست عفیفانه» مفهومی وارداتی نیست، ریشههای آن را در حافظه تاریخی و فرهنگی ایران جستوجو کرده و تشریح میکند: در بستر تاریخ و تمدن ایرانی اسلامی، زیست عفیفانه همواره یکی از سازوکارهای فرهنگی حفظ کرامت انسان و انسجام جامعه بوده است. از قرون نخست تا دوران صفوی و پس از آن، عفاف نهفقط آموزهای دینی، بلکه بنیان نظام اخلاقی و اجتماعی جامعه ایرانی بهشمار میآمد. خانوادهها، نهادهای فرهنگی و سنتهای عرفانی و علمی ایران بر حفظ حرمت، خویشتنداری و مسئولیت اخلاقی استوار بودهاند؛ ارزشهایی ریشهدار در معنای قرآنی عفاف که در رفتار اجتماعی، هنر و ادبیات ایرانی تبلور یافته است. این پیوست تاریخی، نشاندهنده نقشی بنیادین است که زیست عفیفانه در تداوم هویت فرهنگی ایران ایفا کرده است: الگویی از زیست اخلاقی که توانسته میان ایمان، عقلانیت و هویت فرهنگی پیوند برقرار کرده و پایداری جامعه و تمدن ایرانی ـ اسلامی را تا امروز تضمین کند.
غیرت مسئولانه؛ بازتعریف نقش مردان در جامعه عفیفانه
این استاد دانشگاه با تأکید بر اینکه زیست عفیفانه پیش از آنکه یک توصیه دینی باشد، یک ضرورت عقلانی برای بقای جامعه است، استدلال میکند: از نگاه عقل اجتماعی، هر جامعه برای حفظ ثبات و سلامت روانی نیازمند قواعدی است که روابط انسانی را از میلهای بیمهار به سمت احترام متقابل و مسئولیت اخلاقی هدایت کند. بر پایه منطق درونی رفتار انسانی، عفاف یکی از سازوکارهای عقلانی در حفظ توازن میان آزادی فردی و امنیت اجتماعی است. این شیوه زیست نه الزامی دینی، بلکه راهی عقلمحور برای پیشگیری از آسیبهای رفتاری و ایجاد اعتماد میان افراد است. زیست عفیفانه در این معنا، صورتی از خودکنترلی و احترام به دیگری است که در همه فرهنگها قابل درک و پذیرش است. در نگاه قرآنی نیز همین منطق عقلانی با روح ایمان همراه میشود. قرآن کریم در آیات سوره نور(۳۰ و ۳۱) مردان و زنان را همزمان مخاطب قرار میدهد و هر دو را به فروبستن چشم و مراقبت از رفتار دعوت میکند. این همخطابی نشان میدهد عفاف نه تنها امری دارای مخاطب خاص (مردانه یا زنانه) بلکه یک مسئولیت اجتماعی مشترک دانسته شده است. با وجود این، در برداشت عمومی، مسئله عفاف اغلب به زنان محدود شده و نقش مردان در این ساختار کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ در حالیکه بر اساس منطق عقل و منطق قرآن، هر دو جنس در حفظ سلامت اخلاقی جامعه مسئولاند.
دکتر حسینی با عبور از نگاه تکبعدی و زنانه به مقوله عفاف، به نکتهای کلیدی در این معادله اشاره کرده و مسئولیت مردان را اینگونه یادآور میشود: در این چارچوب، مردان دو وظیفه اساسی دارند. نخست غیرت مسئولانه که بر پایه عقل و ایمان، پاسدار حرمت خانواده و جامعه است. غیرت در این جمله به معنای تملک یا کنترل دیگری نیست، بلکه نشانه تعهد اخلاقی نسبت به امنیت و کرامت انسان است. دوم، الگوی رفتاری و گفتاری مردان در فضای عمومی. مرد مؤمن و عفیف، نگاه و زبان خود را نه برای ایجاد اضطراب به کار میگیرد بلکه وسیلهای برای آرامش میسازد. بر این اساس، جامعهای که مردانش به خودکنترلی و ادب اجتماعی رسیده باشند، زنانش نیز احساس امنیت و آزادی بیشتری خواهند داشت. در چنین نگرشی، پیوند میان مرد و زن بر مدار احترام و اعتماد شکل میگیرد و جامعه در سایه همین توازن، به امنیتی پایدار و روابطی انسانی دست مییابد، زیرا در این زیست، کرامت انسان اساس همه رفتارهاست. در نهایت، زیست عفیفانه هنگامی به شکوفایی میرسد که مردان و زنان با فهم و مسئولیت مشترک زندگی کنند و در نتیجه آن، آرامش فردی و انسجام اجتماعی به بازتابی طبیعی از کرامت انسانی بدل شود.
ازدواج؛ سرمایه امنیت ملی یا هزینه فردی؟
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه زیست عفیفانه دو رو دارد؛ کنترل نفس و تسهیل مسیرهای مشروع، بحث را به چالش اصلی جامعه امروز یعنی ازدواج پیوند میزند: ازدواج برای نسل امروز به دلیل ناهماهنگی با تحولات اقتصادی، از یک سنت عاطفی فراتر رفته و به چالشی اجتماعی-اقتصادی تبدیل شده که آینده روانی و فرهنگی جامعه را مستقیماً تحت تأثیر قرار میدهد. جوان امروز در برابر تصمیم به ازدواج، نه با کمبود احساس، بلکه با فراوانی موانع معیشتی روبهرو است. دغدغه کار، مسکن و ثبات مالی، سایهای سنگین بر میل طبیعی انسان به تشکیل خانواده انداخته است. این فشار اقتصادی، آرامش روانی را از مسیر زندگی جمعی بیرون میکشد و ازدواج را از یک آرزوی ممکن به امری دستنیافتنی تبدیل میکند. در واقع، وقتی معیشت به مسئلهای بیثبات بدل شود، مسیرهای مشروع برای تأمین نیازهای طبیعی و عاطفی نیز بهناچار بسته میشوند. نبود امنیت اقتصادی، خود را در قالب بیمیلی به ازدواج، تأخیر در تشکیل خانواده و در نهایت شکلگیری روابط ناپایدار نشان میدهد. جامعهای که جوانانش امکان ازدواج را از دست بدهند، بهتدریج در معرض فرسایش اخلاقی، اضطراب روانی و فروپاشی انسجام اجتماعی قرار میگیرد. از نگاه قرآن، ازدواج فقط یک قرارداد اجتماعی نیست، بلکه راهی الهی برای رسیدن به آرامش است. اما این سکون، در فضای اقتصادی متزلزل، جز رؤیایی محققنشده نمیماند.
دکتر حسینی در نهایت با ارائه راهکاری بنیادین، تصریح میکند: زیست عفیفانه در چنین شرایطی، نیازمند برنامهریزی واقعبینانه برای باز کردن مسیرهای مشروع یعنی فراهمکردن آرامش اقتصادی بهعنوان پشتیبان انتخاب اخلاقی است. در این میان سیاستگذاری اجتماعی و فرهنگی باید ازدواج را نه هزینه، بلکه سرمایه سلامت جمعی تلقی کرده و برای تحقق این نکته راهبردی بکوشد. در حقیقت تا زمانی که معیشت، به مانعی سخت در برابر ازدواج بدل شود، قوام اخلاقی و پیوستگی روانی جامعه کاهش مییابد و در چنین صورتی جامعه از زیست عفیفانه به عنوان راهبردی عقلانی برای حفظ آرامش، وفاداری و پایداری نسلها محروم خواهد شد که دارای تبعات اجتماعی سنگینی خواهد بود.





نظر شما